درباره من

درباره من

درباره من


من، مهشید، مثل خیلی های ديگه یک زندگی روزمره كارمندی داشتم؛ بدون انگیزه کاری رو انجام می‌دادم که هیچ علاقه‌ای بهش نداشتم! چرا؟ چون زندگی خرج داره. 

صبح‌ها به زور از تختم جدا می شدم و ناسزایی بود كه نثار زمين و زمان می کردم؛ حق هم داشتم؛ چون بايد وارد محيط كاری می شدم كه پر از انرژی منفی و زیراب زدن و دور زدن‌ و دل شکستن‌ بود. هشت ساعت بايد اين شرايط رو تحمل می كردم كه طبيعتاً چيزی جز حس نا اميدی بيشتر برای من نداشت و با تمام وجود روز به روز حس می‌کردم حالم داره بدتر میشه!

براي اولين بار تو زندگيم احساس كردم به کمک کسی جز خودم نياز دارم؛ كسی كه بتونه به حرفام گوش كنه و یه راه چاره جلو پام بذاره! به مرکز مشاوره رفتم و بعد از گفتن حسم و مشکلاتم به مشاور، همون اول قبل اینکه بخواد شروع کنه خیلی شاکی بهش گفتم خودم ميدونم كه بايد خودمو از انرژیها و آدمهای منفی دور كنم تا حالم بهتر شه ولی مشكل اينجاست که فعلاً نميتونم اينكارو بكنم! لطفا یه راه حل جدید ارائه بده!

توصيهای كه مشاورم به من كرد اين بود: اگه نميتونی كارتو عوض كنی يا كنار بذاری سرگرمی ای كنار كار برای خودت داشته باش تا همه ذهنت درگير كار و محيط كاری نباشه و حال بهتری داشته باشی. راه حلش خیلی ساده بود و به امتحانش می ارزید! 

درباره لیدی یوگا


سراغ ورزش و رقص رفتم و رشتههای مختلفی رو امتحان كردم، تأثير خوبی روی من داشت اما اون چيزی كه دنبالش بودم نبود. يه روز تو محيط كار خيلی اتفاقی شنيدم يکی از همكارام كلاس يوگا ميره –ميانسال بود و به تازگی فرزند جوونش رو از دست داده بود- حالش خيلی بهتر شده بود و حسابی با كلاسش كيف می كرد. 

تو دلم گفتم یعنی کسل‌کننده تر از یوگا نبود؟ آدم حوصلش سر ميره! اصلاً شايد اين چون سنش بالاتره دنبال ورزشهای آرومه و از يوگا خوشش اومده. 

چند روز گذشت، همكارمو دوباره ديدم گفت اگه وقت داری حتما يوگا برو پشيمون نميشی، با کلی شک و ترديد و تو رودربایستی شماره مربیشو گرفتم.  واقعاً نميدونم چی باعث شد من تماس بگيرم و تو همون تماس اول زمان كلاسمو هم هماهنگ كنم! 

انگار راست میگن هر چیزی تو درست ترین زمانش واسه هرکسی اتفاق میوفته    

درباره لیدی یوگا

تو دلم به خودم دلداری دادم و گفتم عب نداره اينم مثل همه ورزش هایی كه تا حالا امتحان كردی، نهايتش یک ماه ميری بعد اگه خوشت نيومد ديگه نميری. هم فاله هم تماشا! حال خوبت ارزش امتحان کردن یوگارو هم داره!

 روز اولی كه رفتم كلاس وارد اتاق نيمه تاريكی شدم كه پر از آرامش بود. بوي عود، موزیک ملايم مديتيشن و آباژورهای سنگ نمکی كه روشن بود انرژی خوبی بهم داد. بعد از یکماه کلاس رفتن ديگه نميتونستم نرم! معتاد شده بودم! نه به یوگا! به اون حس و حال خوب! 

این حال خوب کم کم داشت وارد زندگیم می شد. اصلاً قانونش اینه: وقتی ذهنتون پر از انرژی منفیه، دیگه جایی برای اتفاقای خوب نمیمونه! اما وقتی حس‌های بد رو میریزین دور، کلی جا واسه چیدن هدف‌های جذاب پیدا میشه! حالا شما باشین بهش معتاد نمیشین؟

درباره لیدی یوگا


به نظر من هركس ميگه يوگا كسلكنندست يا كلا يوگا نكرده يا درست يوگا نكرده. این منم! یک منتقد یوگا که حالا عاشقشه! چون بهم یاد داده چجوری حال خودمو خوب کنم، چون باعث رشدم شده، چون آگاهیمو برده بالا، چون میدونم من به عنوان عضوی از این جامعه ای که توش زندگی می کنیم باید حال فردی خوبی داشته باشم تا حال جامعمون خوب باشه، ینی همه ما باید سعی کنیم آگاهیمونو بالا ببریم تا تو شرایط سخت به حال خوب خودمون و جامعمون کمک کنیم. 

من يوگا میكنم كه بهتر، شادتر، سالم تر و آگاه تر زندگی كنم. زندگی من شروع به تغيير كرده و می خوام اين تغييرو با شما به اشتراک بذارم، تغییری كه تو مسيرش هممون كنار هم قرار می گیریم و از حال خوب هم لذت می بریم.

   اینستاگرام من: ladyoga_

لیدی یوگا

 

Powered by Froala Editor